»» آثار منفى جنبش ملى گرایى2
3ـ پیروى از غرب
این پیروى واقعیتى تلخ و حالتى بیمارگونه است که از دو عامل نشأت مى گیرد: یکى اختلال میزان نیروها میان تابع و متبوع به طورى که تابع ضعیف تر و متبوع قوى تر است و رابطه تبعیت از همین جا ناشى مى شود, همان گونه که از تفکرى نشأت مى گیرد که تابع را به پیروى یا هم سویى مى خواند. این دو عامل در ملى گرایى وجود دارند.
از آن چه گذشت روشن گردید که ملى گرایى سبب انحطاط در توان و نیروهاى جامعه و به هدر رفتن امکانات آن مى گردد, و این چیزى است که به ضعف امت در برابر استعمار مى انجامد که خود نخستین عامل تبعیت است, همان سان که ملى گرایى از آن جا که عنصرى از عناصر غرب گرایى منادى دعوت به پیروى از غرب است. پس غرب گرایى یک معنا بیش ندارد و آن این که مسلمانان از غرب دنبال روى کنند و از ویژگى هاى تمدن آن متابعت کنند, این عامل دوم تبعیت است.
ملى گرایى ابزار غرب بوده است براى براندازى خلافت عثمانى و از بین بردن وحدت مسلمانان و برانگیختن دشمنى و جنگ میان آنان و منحرف کردن آنان از خط اسلام, و استوار کردن پایه هاى سلطه و سیطره بر آنان. این منشاء مصیبت هایى است که مسلمانان در قرن بیستم ـ و در صدر همه آنها قضیه فلسطین ـ با آن مواجه شدند. البته نمى توان از حرکتى که براساس تفکرى غربى استوار است و در دامان مؤسسات استعمارى نشو و نما یافته و در سایه گمراه سازى و هیمنه غربى عمل مى کند انتظارى غیر از این داشت. ما چه انتظارى مى توانیم داشته باشیم از جنبش ملى گرایى اى که لورنس مؤسس آن است که مى گوید: (من به تفکر ملى گرایى عربى ایمانى عمیق داشتم و پیش از حضورم در حجاز اطمینان داشتم که این تفکرى است که ترکیه را به فروپاشى خواهد کشاند)24 و نیز مى گوید: (من قصد داشتم امتى جدید تشکیل دهم و به بیست میلیون نفر از سامى ها بنیان هایى را عرضه کنم تا رؤیاهاى خود را در گرایشات ملى, بر آن ها پایه گذارى کنند, همه سرزمین هاى امپراتورى عثمانى در نظر من با مرگ یک نفر انگلیسى برابرى نمى کند.)25
پس ما چه انتظارى از وحدت عربى اى داریم که انتونى ایدن ـ وزیر خارجه بریتانیا در سال 1941 ـ به آن دعوت مى کند, و جامعه عربى بر پایه آن استوار مى گردد؟
4ـ ملى گراییِ ویران گر
خطاى آشکارى که ملى گرایان جهان سوم مرتکب شدند این بود که به استعمار روى آوردند و از آن خواستند تا ملیت هاى آنان را تقویت کند و طبیعى بود که به هیچ چیزى دست نیابند, نه فقط از آن رو که استعمار چنین چیزى را براى آنان نمى خواهد بلکه به این دلیل که بناى هویت خودى به واسطه غیر, ممکن نیست.
و چه درست مى گوید اقبال در خطابش به ملى گرایان مسلمان که:
فى قدیم الدهر کنتم امة
لهف نفسى کیف صرتم امما
کل من اهمل ذاتیته
فهو اولى الناس طرّا بالقضا
لن یرى فى الدهر قومیته
کل من قلّد عیش الغربا26
ییعنى: در روزگاران گذشته شما امّتى واحد بودید امّا چه شد که به چند امّت متفرق شدید. هر کس هویت خویش را فراموش کند در معرض نابودى قرار مى گیرد و هر کس از مرام بیگانگان پیروى کند هرگز در جهان ملیّت خود را نخواهد یافت.
به همین سبب یعنى از بین رفتن شعور ملّیِ حقیقى و به سبب تبعیت, ملیت هایِ جهان سوم در دست یابى به رهبرى هاى مخلص و منزه ناکام بوده اند و پیوسته گرفتار رهبران دست نشانده, سرسپرده بیگانه و خائن بوده اند; براى مثال آیا این (عبدالحمید ثانى) نبود که تلاش هاى (هرتزل) را براى گشودن راه فلسطین در مقابل 22 میلیون لیره انگلیسى رد کرد و اسکادرانى کامل را براى دفاع از دولت دست نشانده ایجاد کرد و وامى به مبلغ صد میلیون فرانک براى صرف در امر تسلیحات گرفت در حالى که دولت عثمانى در نابسامان ترین شرایط اقتصادى به سر مى برد. آیا این سلطان مسلمان ترک با همه قصور و تقصیرى که داشت بهتر از داعیان عربیت و مدعیان ملى گرایى عربى نبود که سرزمین هاى شان را با ذلّت تسلیم غرب کردند و به جاى مشارکت در آزادسازى فلسطین در نابود سازى آن سهیم شدند؟
آیا امام خمینى(رض) براى عزّت ایران و عرب بهتر از مدعیان ملى گرایى نبوده است؟
آیا میرزا محمد تقى شیرازى رهبر انقلاب دهه بیست در عراق براى عربیت بهتر و مفیدتر از ملک فیصل و پدرش رهبر انقلاب عربى یعنى شریف حسین نبوده است در حالى که میرزا, ایرانى و فارس بوده است؟ آیا شیخ مهدى خالصى, که عرب و عراقى بود و در ایّام تبعیدش در ایران به نفوذ بیگانه در ایران اعتراض کرده است, براى ملیّت فارس و کشور ایران بهتر از رضا شاه پهلوى نبود؟
5ـ تفکر مادى
پیش از این یاد کردیم که ملى گرایى جزئى از بافت تمدن مادى است و طبیعى است که آثار این تمدن بر چهره اندیشه ملى گرایى نمایان باشد. در دنیاى اسلام ملى گرایى دو مرحله از تفکر مادى را پشت سر گذاشته است, پیش از جنگ جهانى دوم ملى گرایى از مادیّت تفکر غربى تغذیه مى کرد و پس از این جنگ, ملى گرایان سوسیالیسم را به عنوان مکتبى اقتصادى پذیرفتند و در آن از تجربه مارکسیسم کمک گرفتند. این امر ملى گرایى را در جهان اسلام به مرحله اى وارد کرد که ریشه عمیق ترى در تفکر مادى داشت.
از شواهد جنبه مادى اندیشه ملى گرایى در جهان اسلام سخن دکتر (احمد زکى ابو شادى) است:
انِ العروبة والکنانة ملتین
دینٌ یوحـده الوفـی العابد
عربیت و کنانه دو ملت هستند که شخص وفادار و متعبد به هر یک از آن ها آن را دین منحصر و واحد خود مى داند.
ییکى از ملى گرایان سوریه در مقاله اى آورده است: (…تنها راه تحکیم تمدن عرب و پایه گذارى جامعه عربى آفریدن انسان عرب جدید سوسیالیست است که بر این باور است که خدا و ادیان و تیول دارى و سرمایه دارى و رفاه طلبى و همه ارزش هایى که بر جامعه گذشته حاکم بوده است چیزى جز پیکره هاى مومیایى شده اى در لابه لاى تاریخ نیستند.)27
على ناصر الدین مى گوید: (ملى گرایى نسبت به ما ملى گرایان عرب یک دین است که بهشت و دوزخ خود را دارد اما در همین دنیا)28. عمر فاخورى مى نویسد: (عرب رشد نخواهد کرد مگر آن که عربیت یا اصل عربى به منزله دینى شود که بر آن تأکید و اهتمام ورزند همان سان که مسلمانان بر قرآن کریم و مسیحیان بر انجیل مسیح تأکید و اهتمام مى ورزند.)29
6ـ تحریف اندیشه اسلامى
ییکى از نتایج ملى گرایى در زندگى مسلمانان این بوده است که ملى گرایان افکار خویش را بر اسلام تحمیل کرده و سبب تحریف اندیشه اسلامى شده اند. از بارزترین نمودهاى این تحریف پیوند دادن اسلام با عربیت براساس تفکر ملى گرایانه است که مى گوید عقاید و فرهنگ ملل مظاهر و تجلیات ملى است که از ویژگى هاى تاریخى و فکرى آن ملت ها نشأت مى گیرد. در پرتو چنین نظرى اسلام نیز مظهرى از مظاهر ملیّت عربى است بلکه طبق تفسیر (میشل عفلق) زاییده انسان عرب است30, نه مولود آسمان. به این بیان که امت عرب رسالتى همیشگى دارد که در مراحل تاریخى مختلف به اَشکال مختلف و در حال تکامل ظاهر مى گردد, و همه این اَشکال مقدس هستند; یعنى جاهلیت رسالت امت عرب, در مرحله پیش از اسلام است, و پس از آن, اسلام رسالت امت عرب شده است. و اکنون رسالت عرب در تفکر ملى گرایى سوسیالیستى تجلى یافته است, این تفسیر مطابق با پندار ملى گرایى معاصر است که براى جاهلیت و اسلام ارزشى یکسان قایل است و مى پندارد که مشرکانِ (قریش براى تحقق اسلام به همان اندازه ضرورت دارند که مؤمنان به اسلام, و کسانى که با پیامبر محاربه کردند هم سان کسانى که او را تأیید و
ییارى نمودند, در پیروزى اسلام سهیم بودند.)31
7ـ تحریف تاریخ اسلام
تاریخ اسلام تحت تأثیر ملى گرایى واقع شده و به سبب آن مشوّه گردیده است. از سویى ملى گرایان کوشیده اند تا چهره اى مثبت از دوران پیش از اسلام ارائه دهند و ثابت کنند که امت عرب و غیر عرب به سبب اسلام موجودیت و هویت نیافته است بلکه در دوران جاهلیت چنین شده است. از سویى دیگر تلاش کرده اند تا از میراث و حوادث تاریخ اسلامى ـ هم چون فتوحات اسلامى ـ تفسیرهایى ملى گرایانه ارائه دهند. و اصل ملیت آنان را به مواضعى انحرافى کشانده است هم چون مدح دوران اموى به اعتبار این که عصر احیاى ملیت عرب در اسلام بوده است, و ایراد فشار و تحریم بر مذهب شیعه به اعتبار این که علیه آن عصر شوریده است.
8ـ معارضه با جنبش هاى اسلامى
به سبب تناقض هاى ملى گرایى با اسلام, جنبش هاى اسلامى در جهان اسلام با فشارهاى شدید و وضعیتى دردآور از سوى ملى گرایان رو به رو شده اند, ملى گرایانى که در اثر پیروى از غرب و مرام سکولاریستى خویش و دشمنى شان با اسلام به معارضه و مبارزه با جنبش هاى اسلامى برانگیخته شده اند.
این بارزترین آثار منفى ملى گرایى در قلمرو جهان اسلام است که ما به شکلى گذرا, با تکیه بر وضوح آن ها در ذهن خواننده مسلمان که خود شاهد عینى آن است, بیان کردیم.
در پایان به اظهار نظر چند تن از اندیش مندان مسلمان و غیر مسلمان اشاره مى کنیم:
ـ برتراند راسل: (… دنیاى جدید ما کاملاً سست شده است, و تنها زشتى ها فعال هستند و به طور گسترده رو سوى نابودى دارند … براى همه کسانى که مست نیستند خطر آشکار است, و ملى گرایى نیروى اصلى است که تمدن ما را به سوى نابودى مى کشاند.)32
ـ آرنولد توین بى: (تحفه هاى تمدن غربى مستى و ملى گرایى است….)33
ـ اقبال لاهورى: وى ملى گرایى را به (نوعى وحشى گرى)34 توصیف کرده است.
ـ ابوالاعلى مودودى: (دو شیطان بر ملل غربى مسلط شده اند, دو شیطان نیرومندى که این ملت ها را به جایى مى برند که موجب هلاکت است: یکى قطع نسل است و دیگرى شیطان ملى گرایى.)35
ـ تولستوى: (من مکرر تصریح کرده ام که عاطفه میهن پرستى در زمان ما عاطفه اى غیر طبیعى و بلکه غیر صحیح و زیان بار است, و همین احساس, علت بیش تر بیمارى هاى اجتماعى ماست… بنابراین نباید آموخته شود, کارى که اکنون صورت مى گیرد, بلکه باید منع گردد و ریشه هاى آن با همه وسایل ممکن که به نظر صاحبان خرد و اندیشه مى رسد, خشکانیده شود.)36
پاورقیها:
14. لویس اشنایدر, العالم فى القرن العشرین, ترجمه سعید عبود سامرایى, ص208.
10. جان هرمان راندال, تکوین العقل الحدیث, ج2, ص411.
13. همان, ص23.
15. همان, ص129.
1. براى توضیح بیش تر, ر.ک: شهید سید محمد باقر صدر, الفتاوى الواضحه, ص706ـ714; مقدمات فى التفسیر الموضوعى, ص120ـ 148.
11. دکتر على محمد نقوى, همان, ص24.
17. همان, ص21.
12. همان, ص22.
18. دکتر على محمد نقوى, همان, ص65.
19. لویس اشنایدر, همان, ص34.
16. تقى الدین نبهانى, نظام العالم, ص20.
2. اسراء(17) آیه 22.
20. دکتر على محمد نقوى, همان, ص78.
26. محمد حسن اعظمى, فلسفه اقبال, ص109.
25. همان, ص238.
22. عباس محمود عقاد, ردود و حدود, ص139.
23. همان, ص140.
28. محمد مبارک, المجتمع الاسلامى المعاصر, ص115.
27. دکتر صلاح الدین منجد, اعمدة النکبة, ص28.
29. همان, ص115.
21. ماکیور, تکوین الدولة, ص522.
24. نجاح عطا الطایى, الفکر القومى, ص91.
34. همان, ص204.
31. همان, ج1, ص10.
33. نجاح عطا الطایى, همان, ص23.
35. همان, ص204.
32. برتراند راسل, التربیة والنظام الاجتماعى, ص138.
30. حزب بعث عراق, المنهاج الثقافى المرکزى, ج2, ص16.
3. شهید سید محمد باقر صدر, همان, ص78.
36. تولستوى, الافات الاجتماعیه وعلاجها, ص215.
4. به نقل از: صدرالدین قپانچى, المذهب السیاسى فى الاسلام, ص125.
5. محمد جواد مغنیه, الاسلام والعقل, ص210.
6. صمدى حنبلى, الانسان العقائدى, ص183.
7. دکتر محمد عبداللّه العربى, نظام الحکم فى الاسلام, ص57.
8. ابوالحسن ندوى, ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین, ص228.
9 . دکتر على محمد نقوى, الاسلام والقومیه, ص78.
منابع:
- فلسفه اقبال,محمد حسن اعظمى,safhe=109
- اعمدة النکبة,دکتر صلاح الدین منجد,safhe=28
- المجتمع الاسلامى المعاصر,محمد مبارک,safhe=115
- المنهاج الثقافى المرکزى,حزب بعث عراق,jeld=2,safhe=116
- التربیة والنظام الاجتماعى,برتراند راسل,safhe=138
- الافات الاجتماعیه وعلاجها,تولستوى,safhe=215
- الفتاوى الواضحه,safhe=714-706
- مقدمات فى التفسیر الموضوعى,safhe=148-120
- المذهب السیاسى فى الاسلام,صدرالدین قپانچى,safhe=125
- الاسلام والعقل,محمد جواد مغنیه,safhe=210
- الانسان العقائدى,صمدى حنبلى,safhe=183
- نظام الحکم فى الاسلام,دکتر محمد عبداللّه العربى,safhe=57
- ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین,ابوالحسن ندوى,safhe=228
- الاسلام والقومیه,دکتر على محمد نقوى,safhe=78
- تکوین العقل الحدیث,جان هرمان راندال,jeld=2,safhe=411
- الاسلام والقومیه,دکتر على محمد نقوى
- العالم فى القرن العشرین,لویس اشنایدر، ترجمه سعید عبود سامرایى,safhe=208
- نظام العالم,تقى الدین نبهانى,safhe=20
- تکوین الدولة,ماکیور,safhe=522
- ردود و حدود,عباس محمود عقاد,safhe=139
- الفکر القومى,نجاح عطا الطایى,safhe=91
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 87/9/30 :: ساعت 11:51 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]